لیزا و زیراکس پارک
استیو جابز در شروع اعتقاد زیادی به پروژه لیزا (Lisa) داشت. دانشمندان آزمایشگاه تحقیقاتی کامپیوتر زیراکس (Xerox PARC) بر او تأثیر زیادی گذاشته بودند. آن‌ها از تکنولوژی‌های جدیدی مثل رابط گرافیکی کاربر (GUI) و ماوس، اترنت، چاپ لیزری و برنامه‌نویسی شیء گرا برای آماده‌سازی این صنعت استفاده می‌کردند. جابز غرق جذابیت GUI شد که استفاده از آن نسبت به خط فرمان‌ متنی ساده‌تر بود. ولی لیزا با وجود اضافه شدن رابط گرافیکی کاربر و ماوس باز هم به لحاظ اقتصادی شکست خورد که برخی علت آن را قیمت بالا و سرعت پایین‌تر از انتظار آن ذکر می‌کنند و برخی هم بی‌تجربگی نسبی جابز در حوزه مدیریت و بازاریابی را مسبب این فاجعه می‌دانند.

جابز در جستجوی مدیری مستعد بود که بتواند آن‌ها را در توسعه و گسترش شرکت یاری دهد و در سال ۱۹۸۳ با جان اسکالی یکی از مدیران کمپانی پپسی کولا به توافق رسید که مدیریت اپل را به عهده بگیرد.


مکینتاش و ترک اپل
شکست پروژه لیزا به جابز صدمه زیادی زد و او این بار تصمیم گرفت روی پروژه‌ای کوچک به نام (Macintosh) کار کند. مکینتاش قرار بود یک کامپیوتر شخصی ارزان باشد که استفاده از آن به‌راحتیِ کار با یک تستر است. جابز سرپرست پروژه مکینتاش شد و تصمیم گرفت نسخه‌ای کوچک‌تر و ارزان‌تر از لیزا را با یک رابط کاربری گرافیکی از پوشه‌ها، آیکون‌ها و منوهای کشویی و یک ماوس کامل کند.

تحقق پروژه مکینتاش سه سال طول کشید. جابز گروه کوچکی از مهندسان جوان درخشان را که به نگرش او کاملاً ایمان داشتند، به یاری گرفت و البته پشتیبانی جان اسکالی را نیز با خود داشت.

در ژانویه ۱۹۸۴ جابز در جلسه سالانه سهامداران شرکت، مکینتاش را معرفی کرد. پروژه در هیاهوی زیادی راه‌اندازی شد و در چند ماه اول به نسبت موفق بود. بااین‌حال در اوایل سال ۱۹۸۵، فروش آن رو به کاهش گذاشته بود؛ اگرچه جابز حاضر به تصدیق این قضیه نبود و همچنان ادعا می‌کرد شرکت اپل را نجات داده است. این واکنش‌های او تنش زیادی در شرکت ایجاد کرده بود، مخصوصاً بین جابز و اسکالی. در ماه می همان سال استیو جابز تلاش کرد روسا و مدیران ارشد شرکت را متقاعد کند اسکالی را برکنار کنند، ولی آن‌ها به ابقای اسکالی رأی دادند و اعلام شد بعد از این جابز هیچ نقش و وظیفه عملیاتی در شرکت ندارد و فقط به ریاست هیئت‌مدیره ادامه می‌دهد.

او چهار ماه بعد را به مسافرت گذراند و اخبار را پیگیری کرد تا اینکه طرح جدیدی به ذهنش رسید: تأسیس یک شرکت کامپیوتری جدید باهدف رسیدن به مدارج بالاتر و به‌کارگیری عده‌ای از مهندسان که سابقاً در شرکت اپل کار می‌کردند. هنگامی‌که شرکت اپل از این موضوع آگاه شد، تهدید کرد به خاطر استفاده از اطلاعات باارزش آن‌ها در یک شرکت رقیب از او شکایت می‌کند. درنتیجه جابز از ادامه کار منصرف شد و همه سهام خود از شرکت اپل را فروخت.

چندی بعد او دوباره طرح خود را از پی گرفت ولی با تلفیق نکست، اپل شکایت مطرح‌شده را چند ماه به تعویق انداخت.