استیو جابز در ۲۴ فوریه سال ۱۹۵۵ در سان فرانسیسکو از مادری به نام خوان کارول شیبل و پدری سوری و مسلمان به نام عبدالفتاح جان جندلی ،که هردو دانشجو بودند، زاده شد.آن دو در آن زمان هنوز با هم ازدواج نکردهبودند.هنگامی که استیو به دنیا آمد جندلی و دوستش خوان شیبل که هر دو ۲۳ ساله بودند نمیتوانستند فرزندشان را بزرگ کنند. خوان که از یک خانواده مسیحی محافظهکار بود، نمیتوانست خانوادهاش را متقاعد کند که با یک عرب مسلمان ازدواج کند.
در نهایت استیو که یک عرب آمریکایی و یک آلمانی سوییسی بود، توسط پل رینهولد جابز و کلارا هاگوپیان به فرزندی پذیرفته شد. هنگامی که از پدر و مادر خواندهٔ او سوال شد، جابز با پافشاری پاسخ داد که پل و کلارا جابز پدر و مادر من بودند. او بعدها در زندگی نامهٔ خود اظهار داشته که "۱٬۰۰۰ درصد آنها پدر و مادر من بودند."هنگامی که استیو ۵ ساله بود، خانوادهٔ جابز از سان فرانسیسکو به مانتین ویو در کالیفرنیا نقل مکان کردند.مانتین ویو در سیلیکون ولی قرار داشت. استیو فرزند دره بود و روح و انرژی سیلیکون ولی بر اعماق وجود استیو تاثیر گذاشت. بعدها، پل و کلارا دختری به نام پتی را به فرزند خواندگی پذیرفتند. پل جابز که یک مکانیک ماهر کارخانه ساخت لیزر بود، مقدمات ابتدایی الکترونیک و طریقهٔ کار با دستها را به پسرش آموزش داد.کلارا جابز یک حسابدار بود و به استیو خواندن را پیش از رفتن به مدرسه آموخت.
پدر و مادر بیولوژیکی جابز، ۱۰ ماه پس از تحویل استیو به پدر و مادر جدیدش،صاحب یک فرزند دیگر به نام مونا شدند. جابز برای اولین بار خواهرش را در سن ۲۷ سالگی ملاقات کرد.
یادگیری و تحصیل
دوران ابتدایی برای استیو خستهکننده بود. معلم کلاس چهارم در موفقیتهای بعدی او نقش زیادی داشت، وی بود که او را با تواناییهایش آشنا کرد، جابز از او هنوز به عنوان یک قدیس یاد میکرد. او باعث شد که استیو کلاس پنجم را به
صورت جهشی طی کند و دورهٔ ابتدایی را یک سال زودتر به اتمام برساند. استیو همیشه در سخنرانیهای اچپی در پالو آلتو شرکت میکرد و بعدها به استخدام همانجا درآمد و به عنوان کارمندان تابستانی همراه استیو وزنیاک کار میکردند.در سال ۱۹۷۲، جابز از دبیرستان «هومستید» در شهر کوپرتینو در کالیفرنیا فارغالتحصیل شد و در کالج رید در شهر پورتلند ایالت اورگن ثبت نام کرد، اما بعد از یک نیمسال تحصیلی انصراف داد.کالج رید، یک کالج هنرهای لیبرال است و پیدایش فردی چون استیو جابز حاکی از پراهمیت بودن این علوم است.
استیو پس از انصرافش، در بعضی از کلاسهای کالج از جمله خوشنویسی شرکت میکرد. این هنر در شغل آینده استیو تاثیر بهسزایی داشت.
این هنر به استیو ایده سبک حروف چندگانه را بخشید، که در کامپیوتر مکینتاش دیده میشود. جابز میگوید: «اگر در کالج وارد آن کلاس(خوشنویسی) نمیشدم، مکینتاش هرگز چندین طرح حروف یا فونتهای فاصلهدار مناسب را نداشت. و از
آنجایی که ویندوز دقیقا مکینتاش را کپی کردهاست، کامپیوتر هیچ کسی این فونتها و طرحها را نداشت.»
لیزا و زیراکس پارک
استیو جابز در شروع اعتقاد زیادی به پروژه لیزا (Lisa) داشت. دانشمندان آزمایشگاه تحقیقاتی کامپیوتر زیراکس (Xerox PARC) بر او تأثیر زیادی گذاشته بودند. آنها از تکنولوژیهای جدیدی مثل رابط گرافیکی کاربر (GUI) و ماوس،اترنت، چاپ لیزری و برنامهنویسی شیء گرا برای آمادهسازی این صنعت استفاده میکردند. جابز غرق جذابیت GUI شد که استفاده از آن نسبت به خط فرمان متنی سادهتر بود. ولی لیزا با وجود اضافه شدن رابط گرافیکی کاربر و ماوس باز هم به لحاظ اقتصادی شکست خورد که برخی علت آن را قیمت بالا و سرعت پایینتر از انتظار آن ذکر میکنند و برخی هم بیتجربگی نسبی جابز در حوزه مدیریت و بازاریابی را مسبب این فاجعه میدانند.
جابز در جستجوی مدیری مستعد بود که بتواند آنها را در توسعه و گسترش شرکت یاری دهد و در سال ۱۹۸۳ با جان اسکالی یکی از مدیران کمپانی پپسی کولا به توافق رسید که مدیریت اپل را به عهده بگیرد.
مکینتاش و ترک اپل
شکست پروژه لیزا به جابز صدمه زیادی زد و او این بار تصمیم گرفت روی پروژهای کوچک به نام (Macintosh) کار کند. مکینتاش قرار بود یک کامپیوتر شخصی ارزان باشد که استفاده از آن بهراحتیِ کار با یک تستر است. جابز سرپرست پروژه
مکینتاش شد و تصمیم گرفت نسخهای کوچکتر و ارزانتر از لیزا را با یک رابط کاربری گرافیکی از پوشهها، آیکونها و منوهای کشویی و یک ماوس کامل کند.
تحقق پروژه مکینتاش سه سال طول کشید. جابز گروه کوچکی از مهندسان جوان درخشان را که به نگرش او کاملاً ایمان داشتند، به یاری گرفت و البته پشتیبانی جان اسکالی را نیز با خود داشت.
در ژانویه ۱۹۸۴ جابز در جلسه سالانه سهامداران شرکت، مکینتاش را معرفی کرد. پروژه در هیاهوی زیادی راهاندازی
شد و در چند ماه اول به نسبت موفق بود. بااینحال در اوایل سال ۱۹۸۵، فروش آن رو به کاهش گذاشته بود؛ اگرچه جابز حاضر به تصدیق این قضیه نبود و همچنان ادعا میکرد شرکت اپل را نجات داده است. این واکنشهای او تنش زیادی
در شرکت ایجاد کرده بود، مخصوصاً بین جابز و اسکالی. در ماه می همان سال استیو جابز تلاش کرد روسا و مدیران ارشد شرکت را متقاعد کند اسکالی را برکنار کنند، ولی آنها به ابقای اسکالی رأی دادند و اعلام شد بعد از این جابز هیچ نقش و وظیفه عملیاتی در شرکت ندارد و فقط به ریاست هیئتمدیره ادامه میدهد.
او چهار ماه بعد را به مسافرت گذراند و اخبار را پیگیری کرد تا اینکه طرح جدیدی به ذهنش رسید: تأسیس یک شرکت کامپیوتری جدید باهدف رسیدن به مدارج بالاتر و بهکارگیری عدهای از مهندسان که سابقاً در شرکت اپل کار میکردند. هنگامیکه شرکت اپل از این موضوع آگاه شد، تهدید کرد به خاطر استفاده از اطلاعات باارزش آنها در یک شرکت رقیب از او شکایت میکند. درنتیجه جابز از ادامه کار منصرف شد و همه سهام خود از شرکت اپل را فروخت.
چندی بعد او دوباره طرح خود را از پی گرفت ولی با تلفیق نکست، اپل شکایت مطرحشده را چند ماه به تعویق انداخت.
مرگ
در تاریخ ۵ اکتبر سال ۲۰۱۱، شرکت اپل رسماً اعلام کرد که یکی از بنیانگذاران این شرکت درگذشته است. استیو جابز پس از یک دهه مبارزه با سرطان پانکراس در سن ۵۶ سالگی در پالو آلتوی کالیفرنیا درگذشت.
زندگینامه استیو
جابز توسط والتر ایزاکسون نوشته شده و بهصورت کتاب منتشرشده است. در سال ۲۰۱۳ فیلمی به نام «جابز» ساخته شد که بخشی از زندگی او را به تصویر میکشید.